زری خواب آشفته‌ای می‌بیند و برای تعبیر آن به سراغ عمه خانم می‌رود. از سوی دیگر، برادر یوسف به خانه می‌آید و تلاش می‌کند او را راضی کند تا آذوقه روستا را به نیروهای انگلیسی بفروشد؛ پیشنهادی که با روحیه آزادی‌خواه یوسف سازگار نیست. همین موضوع، اختلافات قدیمی میان برادران را دوباره شعله‌ور می‌کند
Zari has a disturbing dream and visits Aunt Khanom to interpret it. Meanwhile, Yousef’s brother arrives at their home and tries to convince him to sell the village’s food supplies to the British forces—a proposal completely at odds with Yousef’s patriotic and freedom-seeking ideals. This disagreement reignites long-standing tensions between the two brothers.
